خاله ریزه و بیل سحر آمیز
خاله ریزه و بیل سحر آمیز

خاله ریزه و بیل سحر آمیز

خخخخ

هم شیر آب شرکت چشم الکترونیکی داره

هم شیرآب دانشگاه

برا همین یه وقتایی تو خونه ام و حواسم پرته

دستم رو مایع که میزنم میگیرم زیر شیرآب و منتظر میشم خودش باز بشه

ولی لعنتی  مگه باز میشه

لا اله الله . اگه چشم الکترونیکی داشت میزدم چشاش رو در میاوردم که من رو معطل نکنه  

پیر بشم چه الزایمری میگیرمخدا کنه در همین عنفوان جوانی بمیرم

وقتی تند تند آپ میزارم

حال عمومیم خوبه

ولی حال خصوصیم افتضاحه

من که نمیدونم حال عمومی چی هست

ولی فکر میکنم حال خصوصی مربوط به روحیه و اونچیزای درونی ادما میشه

وقتایی که حال خصوصیم بده خیلی زیاد مینویسم و ممکنه این وسط چرندیات زیادی هم بگم

 

...

اینجا همه چیز خوب است

کاره جدید خوب است

اوضاع خوب است

از همه مهمتر! همکارا خوبند

ولی همه چیز به شدت ملال اور است

اوم! فکر کنم یه جای کار میلنگه ؟!

من از کی نسبت به همچی ناراضی شدم؟ انگار احساس رضایتم رو جایی جا گذاشتم یا شایدم یکی ازم دزدیده باشدش

یه جایی که برای اولین بار حسرت خوردم . یه جایی تو مرز کودکی و بزرگ سالی

خیلی دلم میخواد برگردم و برش دارم

برداشت غیر آزاد

خیلی بدم میاد از اینکه کسی با رفتاراش بخواد بگه از حرف یا کارام ناراحت شده

چون خودم اصلا اینطور نیستم !!! اگه از کسی ناراحت باشم مستقیم میگم !!! مگه این که بدونم اون ادم با من صادق و رو راست نیست. اصلا اگر هم یه وقت بفهمم کسی قصد داشته با کاراش چیزی به من بفهمونه کاملا برعکس عمل میکنم |:

در حقیقت من عادت ندارم به این  رفتارها !! کلا  هم از این که پیچیده باشم زیاد خوشم نمیاد!!!

همینه که گاهی زیاد خودم رو شرح میدم چون اکثر اوقات ادم ها از ساده ترین حرفم پیچیده ترین برداشت رو دارند

ولی حرفای من عمقی نداره یک حرفه بدون پهلو بدون کنایه و در ساده ترین شکلش

عجیب اینه که اکثر ادم هایی که باهاشون برخورد داشتم خیلی راحت در مورد حرفای من برداشت میکنند|:

زندگی کردن تو این دنیا با این همه ادم پیچیده برام خیلی سخته

حال گرفته من

حالم خیلی گرفتست

اصلا چرا هیچی نباید طبیعی باشه !!! یه جورهایی هیچی براساس منطقش پیش نمیره

مثلا این که من بعد از 9 سال کار کردن تو محیط اداری هنوز اجتماعی نیستم و روابط عمومی قویی ندارم اذیتم میکنه

اونم خیلی زیاد !!!  مخصوصا تو مواجهه با افرادی که نمیشناسمشون و قراره رو در رو حرف بزنم یا افرادی که بلد نیستم حرفاشون رو خوب جواب بدم

داشتم یه مصاحبه رو تو سیستم پیاده میکردم یارو از هر دوتا کلمه یکیشو توپوق میزد ولی با اعتماد به نفس کامل تا اخرش رو گفت. خدایا چی میشد منم اینجوری بودم . این کمترین چیزیه که یکی ازت میتونه بخواد.

اصلا من قهرم