خاله ریزه و بیل سحر آمیز
خاله ریزه و بیل سحر آمیز

خاله ریزه و بیل سحر آمیز

تنهای تنها

دقیقا فردای روز تولدش فوت کرد!!! (روز رحلت حضرت معصومه)

57 سال عمر از خدا گرفت!!!

 57 سالی که شاید نصف اون هم زندگی نکرده باشه

این وسط خیلی ها مقصرند

خیلی هایی که حتی سر خاکش هم حضور نداشتند

مثل همسرش !!! مثل خواهراش و حتی پدرش

با این وجود؛ مثل همیشه انگشت اتهام به سمت ما نشونه رفت!!

چیزی که جالبه با  اینکه ما با تمام وجود چیزی کم نزاشتیم ولی با اون حال و روز بد خیلی ها دلمون  شکوندن

تنها کسی که این وسط باهامون بود داییم بود!!!

رهگذرها و غریبه ها اومدن زیر تابوتش رو گرفتند. چون مرگش هم مثل زندگیش با تنهایی همراه بود

نمیدونم بعضی ها اون دنیا چطور جواب پس میدن  ولی مطمئنم خیلی سخت خواهد بود. خیلی ...

نظرات 8 + ارسال نظر
پرنســــ ــــ ــــ ســـــــــ سه‌شنبه 21 بهمن 1393 ساعت 13:29

مرگ حق هر انسانیه

همون جوری که زندگی حقه

نفسم کمتر غصه بخور..این حال تو چیزی رو عوض نمیکنه..همیشه به کار و نامردی دیگران فکر کردن فقط تورو عذاب میده ..

دعا میکنم هیچوقت چشمات اشک آلوده نشه مگر از شوق و شادی

خدایا بسه ..روزای شاده ابجی نگارم رو زودتر برسون..

خدایا رحمت کن مادره دوستمو..نگار57 سال خیلی زوده واسه رفتن..فکر کنم دیگه تاب موندن نداشته..خدابیامرزش

الهم صل علی محمد و آل محمد (خودم فاتحه میخونم و از مادرمم میخوام براش بخونه )

نمیشه بهش فکر نکرد. وقتی پدرم رو خبر کردیم فقط گفت خدا رحمتش کنه!!! حتی تو مراسم خاکسپاری شرکت نکرد. شایدم میترسیده بابت مراسم ازش پولی بخوایم
بعد یک عده هم میگن به هر حال پدره شما باید احترامش رو نگه دارید.
راستش نمیخوام ببینمش

پرنســــ ــــ ــــ ســـــــــ سه‌شنبه 21 بهمن 1393 ساعت 13:20

اووووووووووووه خدای من
من این وبت رو نخونده بودم

عزیزم..خیلی متاسفم..نمیتونم تصور کنم..ذره ای از احساسه الانت رو..تسلیت دوست خوبم

زبله سه‌شنبه 21 بهمن 1393 ساعت 10:28 http://lee-aad.blogfa.com

;کی فوت شده؟؟هااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا؟؟
از کامنت اولی بسکه گفت روح مادرت متوجه شدم ...یعنی مادرت فوت شد؟؟؟؟؟
خدا رحمتش کنه و انشالله از گناهانش بگذره و در ارامش قرار بگیره هر کی که هست... مرگ حقه...احساس میکنم همه ماها به همین شکل تک و تنها میمیریم...زندگی اینجور شده..همه بی وفا همه بی معرفت..من خودم وصیت کردم اگه هم مردم به هیچکی حتی خبر هم ندن..وقتی زنده بودم نبودن کنارم اونموقع هم بهشون احتیاجی ندارم.. میدونی چه کسی زیر تابوتمو بگیره چه نگیره باز قراره تنهایی بازخواست بشم پس بیشتر به اعمالم متمرکز میشم تا نگه داشتن به زورکی این و اون..
اینروزها هم کاش میشد با محبت اطرافیانتو نگه داری..همش شده پول و منفعت شخصی..اگه این دوتا نباشه محبت کیلو چنده؟؟ اینجور موقعها محبت خشک و خالی ارزشی برای کسی نداره..

شنبه هفته گذشته !!!
منم وقتی میمیرم ترجیح میدم اونایی که تو زندگیم حضور نداشتند سرخاکم نباشند. از تظاهر کردن بدم میاد.
حتی به خواهرم گفتم به پدرم هم خبر نده (:

سمیرا نامجو سه‌شنبه 21 بهمن 1393 ساعت 07:30 http://tehran65.blogfa.com/

خدا رحمتشون کنه.57 سال سنی نی به خدا....بابای من 58 سالگی

فوت کرد ...

منم همیشه به این فک میکنم که:

اون دنیاااااااا چه جوری میخوان جواب بدن آدمای بد

خدا پدرت رو رحمت کنه

راستش دنیای من عجیب تر از اونیه که فکرش رو کنی
من تا قبل از این هم یتیم بودم ولی بازم عزادار شدم
یه دردی تو زندگیم هست که تو زندگی کمتر کسی هست

Haamed دوشنبه 20 بهمن 1393 ساعت 21:07

ممنون از پاسختون.
سخته. مادره دیگه. نباشه خیلی دیر میشه به این نبود عادت کرد.

خاطراتم ازش بیشتر مربوط به دوران بچگیه
به یاد اوردنش سخته

مینا دوشنبه 20 بهمن 1393 ساعت 16:18 http://taraze-roozaane.blogsky.com/

سلاام عزیزم...
فدای دل پر مهر و غمگینت نازنینم...
نازنینم، می دونم مرگ عزیزان خیلی سخته و نمیشه هیچ وقت فراموش کرد ولی کسی اجرش بیش تره ک صبورتر و شکیباتر باشه نازگلم...
پس چ کاری بهتر از شکیبایی و چ جیزی بهتر از طلب مغفرت برای عروج کرده...
عزیزم، سعی کن فقط از خدا بخوای ک بهت صبر عطا کنه تا بتوونی تحمل؛ عروج مادر گرامی تون رو داشته باشی...
منم از سن 12 سالگی دارم صبوری می کنم!...البته ن از غم فوت مادر، بلکه در غم فوت پدری ک حتی ب خاک و قبرش دسترسی ندارم!...چون دور از وطن فوت کردن و همون جا هم ب خاک سپرده شدن...
پس سعی کن همیشه صبوری کنی و الگو باشی واسه سایر دور و بری هات قند عسلم...این جور روح مادر محترم تون شک نکن شاد تر و در آرامش بیش تری هستش...

سلام
خدا پدر تو هم بیامرزه

مینا دوشنبه 20 بهمن 1393 ساعت 12:05 http://taraze-roozaane.blogsky.com

سلاام عزیزم...
مرگ هم یک نوع تولده!...عروج از خاک و پرواز ب عرش...
مطمئنا مادرتون از صلحای دنیا بودن ک روز عروج شون با روز رحلت حضت معصومه (س) یکی شده...
نازنینم سعی کن ک کوتاهی دیگران رو ب بزرگی روح مادرت ببخشی تا با این کار مادر محترم تون نیز ب آرامش کامل برسن...مطمئنا ببخشش شما باعث شادی روح بزرگ مادر عزیزتون میشه...
خداوندگار ب دایی تون جزای خیر عطا کنن ک شما رو در این غم جان سوز تنها نذاشتن...آمین...
مراقب خودت و دل پاک و مهربونت باش ناز گلم...
انشاا... منبعد روزهای خوبی در پیش داشته باشی و از شادی ها بنویسی نازنینم...

سلام
انشاالله که همینطور بوده باشه
باور کن خیلی سخته ازشون گذشتن ولی سعی میکنم بهشون فکر نکنم

بوسه ی زندگی دوشنبه 20 بهمن 1393 ساعت 11:32 http://kisslife.blogsky.com

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.