خاله ریزه و بیل سحر آمیز
خاله ریزه و بیل سحر آمیز

خاله ریزه و بیل سحر آمیز

((((:

رهبر ما آن طفل 46 ساله ایست که شب چهارشنبه سوری نارنجک به دست خود را به فنا داد.

یعنی از خوندنش مخم درد گرفت. تو اخبار خوندم بین مجروحین یک نعره غول 46 ساله هم وجود داشت.

هیچی دیگه مجبور شدم در رثای اون شهید از جان گذشته جمله در کنم

چهارشنبه ای که سوخت

یک چهارشنبه سوزی دیگه هم اومد و رفت.

دیشب تا ساعت دوازده شب صدای انفجار و تق و توق داشتیم.

خیلی عجیبه مردمی که همیشه از گرونی کتاب و مواد غذایی و...  می نالند

اونقدر پول دارند که کلی هزینه کنند و نارنجک و ... هزارتا کوفت و زهرمار دیگه بخرند و برای شنیدن صدای انفجارش که اصلا قشنگ نیست و مخل اسایش ادماست و باعث وحشت میشه و خطرناک هست اینقدر پول بدن(چقدر ادمایی که پیر بودن و یا مریض داشتند ازار دادید چقدر لعنت خریدید به چه قیمتی)!!

کاش حداقل یک قشنگی داشت. مثل اون اتیش بازی های تو اسمون

دو نفر در اثر حوادث چهارشنبه سوری کشته شدن 

تویی که اینقدر جونت رو از سر راه اوردی . تویی که اینقدر از صدای تق و توق خوشت میاد. پاشو برو فلسطین یا یک کشوری که جنگه اونجا بجنگ هم انفجارها و هیجان واقعی تری تجربه میکنی و هم حداقل اگه کشته شدی برای یک چیز بی ارزش از بین نرفتی

تعداد مصدومان حوادث چهارشنبه آخر سال در کشور به 206 نفر رسید.

انصافا بگید چقدر برای شنیدن صدای انفجار هزینه کردید. همه اینا میتونست یک بدبختی که دم عیدی پول نداره کمک کنه . چند میلیون تومن تو همین چهارشنبه منفجر شد.

به قول اقای الف ص -میلیونها تومان....................
چرا نمیگی چقدر ( چشم ) که دیگه نمی بینه؟؟؟؟

گیریم همچیز دروغ

گیریم همچیز دورغه . جهنم و بهشت و ...

چطور بعضی ادما میتونند اینقدر پست باشند!!!

یعنی هرچی فکر میکنم نمیتونم تصور کنم بعضی کارها رو اگر ازاد هم بودم و مجازاتی نداشت انجام بدم

یه زمانی تو بچگی یه داستانی خوندم که شاید تخیلی باشه ولی واقعا خیلی چیزا رو به من فهموند

داستان پادشاهی بود که میخواسته کسی رو اعدام کنه ولی تو خواب خودش رو جای اون اعدامی میبینه و حس و حال و روز اون رو متوجه میشه و فکر میکنه شاید این اتفاق برای خودش بیافته

دقیقا چیزی که با اعماق وجودم حس کردم.

اینه که ادما ممکنه یک روزی جاشون عوض بشه. بلاخره یه جایی اونی که بالا دست بوده و قدرت و زور داشته و از اون سواستفاده میکرده به پایین سقوط میکنه و اون روز بدا به حالش

هرکسی تو لحظه ای که میخواد کاری رو انجام بده به این فکر کنه که ممکنه روزگار و ادم دیگه ای اون حرف و اون کار را در موردش انجام بده

جلسه پایانی سال

بازم جلسه پایانی سال اومد و من طبق معمول موقع صحبت کردن دست و پام رو گم کردم

اصلا هرچی تلاش میکنم تو جمع راحت صحبت کنم و استرس نداشته باشم نمیشه

حالا باز جمع همکارای من جمع صمیمانه و خوبیه وگرنه ممکن بود سر جلسه از حال برم

اونایی که تو جمع خیلی خونسرد حرفاشون رو میزنند ادم های خوشبختی هستند.

هیچی مثل استرس داشتن نابود کننده نیست. میتونم بگم از اتیش جهنم هم بدتره

برای درست شدن این وضعیت خیلی کارا کردم. حتی تو دوران مدرسه خودم رو تو گروه سرود و نمایش جا می دادم و حتی برای خیلی مسائل مثل کنفرانس داوطلب میشدم. ولی خب انگار ذاتم درست نمیشه و یک مقدار تخریب روحیه ای که توسط خواهر بزرگه صورت میگرفت بیشتر رو این قضیه تاثیر گذشته

خیلی دلم میخواست مثل بقیه بودم ولی متاسفانه این تیک رو من هست که بدون اراده دچار لرزش دست و گرفتگی صدا میشم!!!

اسکلتی که فکر میکرد زیباست

گاهی وقتا که جلو آینه میرم پیش خودم فکر میکنم یعنی من خوشگلم یا زشت؟!

این فکر نتیجه حرف دیگرانه!!!

در حقیقت من نه خوشگلم و نه زشت !!!

خیلی عجیبه ولی زشتی و زیبایی یک صورت چیزی خدادادی هست و کسی با انتخاب خودش زشت و یا زیبا دنیا نمیاد. چرا باید ادمی که انتخابی تو زشتی صورتش نداشته سرزنش و کسی که زیبایش دست خودش نبوده تحسین کرد.

گاهی وقتا کار رو به جایی میرسونیم که اگر کسی زیبا بود و فوت کرد میگیم حیف شد!!! انگار قراره اونی که زیبا بوده نره!!! مگه اونایی که از لحاظ علم و سواد و اخلاق سرامد بودن حیف نبودن!!!

یک وقتایی هم تو پیج ها میگردم و میبنم یک سری ادم گیر دادن به چهره یک خانوم بازیگر که هیچ عملی برای زیبایی تو صورتش انجام نداده و مرتب به صورتش و در حقیقت خلقت خدا ایراد میگیرند و توهین میکنند. کاری ندارند که اون ادم مستعد و هنرمنده!!! کاری ندارند که اون یک بازیگره نه یک عروسک تو ویترین!!!

همه ما وقتی می میریم یک شکل میشیم!!! یک اسکلت زشت و وحشتناک!!! همه ما یه جا میریم زیر خاک و چیزی از اون زیبایی که خدا داده بود نمی مونه.