خاله ریزه و بیل سحر آمیز
خاله ریزه و بیل سحر آمیز

خاله ریزه و بیل سحر آمیز

بدون عنوان حتی

دیشب تمام شب تا صبح  تو خواب گریه کردم

قضیه مربوط به فوت مادر میشد و یکسری بحث هایی که دیگرون پیش آوردن

نمیدونم حالا چرا اینقدر گریه میکرددم!!! چون تو بیداری کاملا زخم زبونها برام عادی شده!!!

صبح با سردرد حاصل از اون خوابا بیدار شدم و خیلی هم به سختی بلند شدم ولی وقتی اومدم تو حیاط که برم شرکت چشام به سبزه های زهرا خانوم افتاد که برای عید سبز کرده بود اصلا یه حس خوبی بهم دست داد و کلی حالم بهتر شد.

درسته که امسال عید نداریم ولی خب دیدن سبزه و وسایل سفره هفت سین حالم رو خوب میکنه

کلا نمیدونم چرا انقدر هفت سین دوستم (((: هنوز مث بچه ها با دیدن سفره هفت سین ذوق میکنم

پارسالم تا سیزده عید نزاشتم کسی به سفره دست بزنه و جمعش کنه

دیشب تو خوابام یک موش هم دیدم که خیلی کوچیک بود و اومد سمتم و یک گوشه زود قایم شد. موش تو خواب یعنی دشمن. یادم باشه یک دشمن کوچیک و موذی دارم که مخفی شده.

نظرات 9 + ارسال نظر
هازی شنبه 16 اسفند 1393 ساعت 12:17

حالا این دشمن دقیقا کیه؟؟؟ میشناسیش؟؟

نه متاسفانه نمیدونم کی میتونه باشه

مینا پنج‌شنبه 14 اسفند 1393 ساعت 22:50 http://taraze-roozaane.blogsky.com/

سلاام عزیزم...
خداوند مادر مهربونت رو رحمت کنه ناز گلم...
انشاا...ک دشمنات از بزرگ و کوچیک ب لطف خداوندی دفع شر بشن و آسیبی ب دل مهربونت وارد نشه...
واست صدقه رد می کنم تا دفع خطر بشه عزیزم..

سلام به روی ماهت
به چشمون سیاهت حتی
مرسی گلم. خدا رفتگان شما رو هم رحمت کنه
ممنون . فدای مهربونیات

پرنســــ ــــ ــــ ســـــــــ پنج‌شنبه 14 اسفند 1393 ساعت 07:41

سلام
خوبی عزیزم؟
ایشالاه خیره..خوابها گاهی تعبیر ندارن

من و کیانمهر دوباره سرما خوردیم بحدی ک صدام در نمیاد
کیان هم هر وقت سرما میخوره شب ها نمیتونه بخابه
و بطبع منم بیدار باید بمونم بالا سرش

سلام به روی ماهت
اره گاهی تعبیر ندارن ولی چون دم صبح بود و کوتاه تصورم اینه که تعبیر داشته باشه.

الهی فدای فسقلی بشم. چقدر سخته یک وروجک نیم وجبی رو مریض ببینی .
خسته نباشی اجی بعد از اون همه کار باید تا صبح بیدار بمونی . الهی زودتر حال هر دوتاتون خوب بشه

هازی چهارشنبه 13 اسفند 1393 ساعت 16:16

هع.......
جالبه دشمن؟؟؟!!!
وبت هم خوبه مرسی اومدی

اره دشمن اونم یک دشمن موذی و نابکار

لطف داری

Haamed سه‌شنبه 12 اسفند 1393 ساعت 18:56

براش اون موشه مرگ موش بذار یا تله. بعد گرفتیش اینقد بزنش تا باد کنه.

اگه دستم بهش برسه با بیل له و لوردش میکنم

سمیرا نامجو سه‌شنبه 12 اسفند 1393 ساعت 11:48 http://tehran65.blogfa.com/

خدا رحمت کنه مامان گلت رو....

منم عاشق سفره ی هفت سین هستم و مث تو دوس دارم تا آخر

عید باز بمونه..حس میکنم خوش یمنه

مرسی خدا رفتگان شما رو هم بیامرزه

هر سال کلی وقت بابت درست کردنش میزارم!!!
اره باید تا سیزدهم بمونه

سمیرا نامجو سه‌شنبه 12 اسفند 1393 ساعت 11:47 http://tehran65.blogfa.com/

پس دیشب دل من و تو همزمان با هم گرفته بود.آره؟؟؟

فدات بشم...بیا بغلم دوتایی یه دل سیر گریه کنیم و بعدشم بریم

یه بستنی دو نفری بخوریم ..

آره
فکر کنم یک ویروسی چیزی وارد دلمون شده اخه همه مبتلا به دل گرفتگی شدیم.
آیکن آمدن
بستنی من زعفرونی باشه

الف ص سه‌شنبه 12 اسفند 1393 ساعت 10:12

دشمنی که قایم میشه یعنی نمیتنه آسیبی برسونه...

شاید قایم شده که بعدن بیاد بیرون !!!

بوسه ی زندگی سه‌شنبه 12 اسفند 1393 ساعت 08:26 http:// kisslife.blogsky.com

عزیزم
روحش شاد باشه ، موش و زخم زبون ها رو بسپار به خدا ...
یک تخم مرغ دیدم جوجه ای انقده قشنگ بود ، یادم بنداز نشونت بدم.
سر سبزی و طبیعت آدم پر انرژی میکنه ...


ممنون
خودم یادت میندازم که بهم نشون بدی

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.