خاله ریزه و بیل سحر آمیز
خاله ریزه و بیل سحر آمیز

خاله ریزه و بیل سحر آمیز

جلسه پایانی سال

بازم جلسه پایانی سال اومد و من طبق معمول موقع صحبت کردن دست و پام رو گم کردم

اصلا هرچی تلاش میکنم تو جمع راحت صحبت کنم و استرس نداشته باشم نمیشه

حالا باز جمع همکارای من جمع صمیمانه و خوبیه وگرنه ممکن بود سر جلسه از حال برم

اونایی که تو جمع خیلی خونسرد حرفاشون رو میزنند ادم های خوشبختی هستند.

هیچی مثل استرس داشتن نابود کننده نیست. میتونم بگم از اتیش جهنم هم بدتره

برای درست شدن این وضعیت خیلی کارا کردم. حتی تو دوران مدرسه خودم رو تو گروه سرود و نمایش جا می دادم و حتی برای خیلی مسائل مثل کنفرانس داوطلب میشدم. ولی خب انگار ذاتم درست نمیشه و یک مقدار تخریب روحیه ای که توسط خواهر بزرگه صورت میگرفت بیشتر رو این قضیه تاثیر گذشته

خیلی دلم میخواست مثل بقیه بودم ولی متاسفانه این تیک رو من هست که بدون اراده دچار لرزش دست و گرفتگی صدا میشم!!!

نظرات 1 + ارسال نظر
الف ص چهارشنبه 27 اسفند 1393 ساعت 08:16

باید روی اعتماد به نفست بیشتر کار کنی....
تمرین جلوی آینه هم خوبه......

خیلی کارها کردم ولی موفق نشدم
برام عجیبه که این همه سال کار کردن تو اداره هم نتونسته من رو عوض کنه

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.