خاله ریزه و بیل سحر آمیز
خاله ریزه و بیل سحر آمیز

خاله ریزه و بیل سحر آمیز

اخههههههههههههه چرااااااااااا همش من

من ادم ناشکری نیستم

ولی کارد به استخونم رسیده

این کارهایی که خدا با من میکنه ادم با دشمنش نکرده

تمام جمعه گذشته حالم بد بود. یه جوری که فقط گریه میکردم

یهو فشارم می افتاد و بعدش خوب میشد!!! از یک طرف میترسیدم برم دکتر و همون موقع فشارم نرمال باشه

چون یه جورهایی یک لحظه خوب بودم یک لحظه نه !!!!

یهو چشام سیاهی میرفت و دستام بی جون میشد. بعد خوب میشدم.

یک سردرد شدیدی هم داشتم و سخت نفس میکشیدم. حالم هم بهم خورد.

خداییش قربون دستت خدا، ما نه بهشت رو خواستیم نه زندگی رو

الان هم اگه زندگی میکنیم از ترس جهنمته

حالا رو راست بگو چه دشمنی با من داری. نگو که دوستیه

حال و حوصله ندارمممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم

نظرات 4 + ارسال نظر
سمیرا نامجو یکشنبه 3 خرداد 1394 ساعت 09:02

یه اسفند برا خودت بریزنکنه چشم میخوری؟

خخخخ. یعنی اینقدر تو چشم بودم.
نه بابا قضیه بادمجونس که افت نداره ولی زیر چرخ تریلی هم رفته

هازارد یکشنبه 3 خرداد 1394 ساعت 08:05 http://bio9.blogsky.com

...

جای خالی را با عبارت مناسب پر کنیم؟

HaaMed شنبه 2 خرداد 1394 ساعت 20:44 http://www.haashmo.blog.ir

حرفش رو نزن که دلم خونه از دستش.

باشه حرفشو نمیزنم

الف ص شنبه 2 خرداد 1394 ساعت 16:18

حالاتی که نوشتی باید از نظر پزشکی بررسی بشه.......شاید کم خون باشی........

چند روز پیش شرکت ازمایش خون گرفت
اگه جوابش بیاد میبنم
ولی فکر میکنم مسمومیت بوده
هرچند سه چهار روز این جور بودم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.