خاله ریزه و بیل سحر آمیز
خاله ریزه و بیل سحر آمیز

خاله ریزه و بیل سحر آمیز

لعنت خدا بر بدتر از آل شمر و یزید

حرفای آقا حامد تو پستش من رو یاد بچگیم انداخت

بابام با خرید کولر مشکل داشت.

یعنی پول داشت ولی نه کولر میخرید و نه پنکه !!!!!!!!! |:

یادمه تا پونزده سالگی هم کولر نداشتیم و من شبا که میخواستم بخوابم یک دستمال خیس خیس میکردم میزاشتم دور گردنم که عرق جوش نشه

چون بعضی وقتا از شب تا صبح تو تابستون گردنم عرق جوش میشد و میسوخت

کلا زندگیم از زندگی یک زندونیه قسمت انفرادی سخت تر بود

خدا لعنت کنه اونی که میگه بچه زیاد کنید و هیچ نظارتی نداره ببینه هر ادم نفهم و بیشعوری صاحب بچه نشه . عنوان مطلبم هم لعنت به اوناست.

کلا از آدما نفرت پیدا کردم . شیطون حق داشت به ادم سجده نکرد. منم بودم سجده نمیکردم (:

خدایا من که از حق خودم گذشتم . شیطون هم خواستی ببخشی ببخش. ولی از ادما نمیگذرم (: اونا از شیطون هم پست تر شدن.

نظرات 3 + ارسال نظر
HaaMed یکشنبه 3 خرداد 1394 ساعت 20:11 http://www.haashmo.blog.ir

هی چی بگم. کاش پدر ما این کار رو میکرد.
اون بدبخت هیچ کاری به ما نداره (یعنی نداشت).
موجود دو پا خیلی بده خیلی بد.

کاش برادرم این کار رو میکرد(:
چون این قضیه از بچگی ما بوده و بچه هم هیچ قدرت اعتراضی نداره
حتی نمیتونه بره یه جا دیگه زندگی کنه و کار کنه
تازه اعتراض مساوی با کتکهههه . حتی سالهای سال نمیدونستم میشه با دستمال خیس جلوی عرق جوش رو گرفت. فقط گردنم میسوخت اذیت میشدم

هازارد یکشنبه 3 خرداد 1394 ساعت 16:25 http://bio9.blogsky.com

...
...
و باز هم ...

...........

سمیرا نامجو یکشنبه 3 خرداد 1394 ساعت 13:13

منم گاهی اینجور میشم

و تازگیا هم از آدمای اطرافم دوس دارم دور شم و برم برم و برم

دورررررررررررررررررررررررر شم از اینجایی که هستم

من الان خیلی وقته اینجوری شدم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.