پنج شنبه هفته گذشته با ابجی ها رفتیم پارک بانوان
ساعت هشت اونجا بودیم و صبحونمون رو اونجا خوردیم
عاقا همچین که ما مانتو روسری در اوردیم تو بلند گو گفتند بانوان گرامی لطفا در سراسر بوستان حجاب اسلامی را رعایت فرمائید.
ما رو میگی کارد میزدی خونمون در نمیومد و همچین عصبانی شده بودیم که دود از کلمون بلند میشد. هیچی دیگه دیدیم چندتا ماشین و مامور و اینا رفتن بالا.پشت سرشون بهشون زبان درازی کردیم.تا دلمان خنک شود.
و هی با خودمون تکرار کردیم ریلکس ریلکس ریلکس تر و سعی کردیم کمتر حرص بخوریم و از طبعیت و هوای پارک لذت ببریم . خلاصه !! همینجور که نشسته بودیم و اطراف رو نگاه میکردیم یهو دیدم یه سگ قد خرس از اون دور داره میاد سمتمون
برگشتم به خواهرم میگم یه سگ داره میاد.که یهو میبنم یکی هم پشت سرشه میگم نه ببخشید ، دوتا داره میاد . عه بابا سه تا داره میاد. نه دیگه چهارتا شدند |: اونم فکر میکرد خیالاتی شدم که یهو دیدشون . از اونجا که شنیدیم نباید از سگ ترسید بهشون لبخند زدیم و از کنارمون رد شدن و رفتند . بعد از اونم چندتا مامور با تفنگ بیهوشی به دنبالشون روانه. تا دو سه ساعت سوژه داشتیم و بابت این سگ ها کلی چرت و پرت گفتیم و خندیدیم.
امضاء خاله ریزه
یادمه وقتی پنج یا شش سالم بود
گاهی اوقات که حوصلمون خیلی سر می رفت. میرفتیم خِره باباهه رو میچسبیدیم که ما حوصلمون سر رفته و اینا و بعد مجبورش میکردیم یه دهن اواز بخونه (((:
اونجایی که ضبط صوت تو خونمون جزو لوازم لهو و لعب و محسوب میشد و کاملا قدغن بود . ما اون حس علاقه به به هنر موسیقی رو اینجور اغنا میکردیم.
هیچی دیگه باباهه میزد زیر اواز و ما هم با دهانی باز تماشاش میکردیم و حس میکردیم چقدر این صدا زیباست و چقدر این کلمات نامفهوم و قشنگند. به به . در واقع هرچی نامفهوم تر بود به چشم ما زیبا تر بود ((:
چند روز پیش با یاد اوری این خاطره قسمتی از اون ترانه ها رو سرچ کردم که به نتیجه جالبی رسیدم |:
تمام شعری که پدرم واسمون میخوند ترکیبی از چندتا ترانه مختلف بود(شلم شوربا حتی) و بعضی جاهاش رو به نحو خنده داری عوض کرده بود.
من آهوی صحرایُم(اصلش این بود"""چون اهوی صحرایم درستش بود """")
که سرگردون و تنهایُم
نمی گیره کسی دستُم
نمی بنده کسی پایُم
می خوام کوله بارَ مو
یادگارَمو
روی مادیون بذارُم (شعر دوم پیوندی از اینجا شروع میشد)... آی عروس و آی دوماد شما گلای نشکفته توی آسمون هفتم ستارتون باهم جفته گل ناز مخمل
پوشم برای حلقه گوشم . "بیا بزن توی گوشم دیگه نکن فراموشم "
عاقا ما به شدت به این کلمه بیا "بزن توی گوشُم "دیگه نکن فراموشم علاقه داشتیم و کل شعر رو واسه همین گوش میدادیم
درستش این بود : طلای حلقه گوشم به خواب خوش تو را دیدم سعادت شد هم آغوشم
قسمت قرمز رو اشتباه میخونده ((((:
امضا خاله ریزه