خاله ریزه و بیل سحر آمیز
خاله ریزه و بیل سحر آمیز

خاله ریزه و بیل سحر آمیز

خاله ریزه و تفکراتش

یادم میاد پارسال شب قدر رفته بودم مسجد

یهو یه بچه کتاب قرآن رو اشتباها  انداخت زمین

یه خانومه بلند شد و بدو  رفت زدش و دعواش کرد و شروع کرد به بحث کردن با مادر بچه

البته اون خانوم خودشم حواسش نبود و تو همین حین دویدن چندتا جانماز که اون ها هم روشون قران و  ایت الکرسی و نوشته بود و کتاب دعای من رو و خیلی چیزای دیگه رو له کرد !!!

داشتم فکر میکردم ما عملا خیلی چیزا رو زیر پا میزاریم!!! همون قران رو ولی برای دیگران ژست میگریم و بقیه رو مورد شماتت قرار میدیم!!! نه گریه زاری شب قدر ارزش داره نه بیدار موندنش !!! اونچیزی که ارزش داره فکر کردن به کارهایی که انجام میدیم!!! وگرنه تمام عمرت هم بیدار باشی و گریه کنی هیچی نصیبت نمیشه


پی نوشت- دلم پره از خیلی ها

هیییییییییییییییییییی

دلم یه خبر خوش می خواد

یه چیزی که من رو از این حال و هوا در بیاره

خیلی وقته چیز خوشحال کننده ایی نشنیدم

خخخخخخخخخخخ - خیلی باحالهههههه - بخونید!!! من که کلی خندیدم

پسرعمه: آقای مجری شما منو بیشتر دوس داری یا ماشین عباس آقا رو؟
مجری: معلومه که تورو بیشتر دوس دارم...
پسرعمه: خب خدارو شکر!
مجری: چطور مگه؟
پسرعمه: هیچی...زدم ماشین عباس آقا رو ترکوندم نگران بودم نکنه بخاطرش منو دعوا کنی!
مجری(با عصبانیت): بله!؟ زدی ماشین اون بنده خدا رو ترکوندی!؟
پسرعمه: یه اشتباه محاسباتی بود،کبریت انداختم تو باکش میخواستم ببینم از اگزوزش آتیش میاد بیرون یا نه!
مجری: مثلاٌ اگه آتیش میومد بیرون چی میشد!؟
پسرعمه: من خوشحال میشدم!
مجری: خدایا یه قدرتی به من بده این بچه رو نزنم!
پسرعمه: خدایا یکم بیشتر بهش قدرت بده،هنوز نمیدونه خود عباس آقا هم تو ماشین بود!


خخخخخ . اگه تونستی این رو بخونی


خدایی این ژاپنی ها چقدر مخند


اینجا ایران است !!!

به موتوری میگی اینجا پیاده روست

میگه اینجا ایرانه

نه داداشه من اینجا یه زمانی ایران بوده !!!

اما الان از دست شما بی فرهنگ ها داره میشه ویران):

الکی ادعای ایرانی بودن نکنید که ایرانی واقعی نمیخواد ابروی کشورش بره

سرش بره نمیزاره بگن

ایران یه سری ادم داره که وحشی اند و از شهرشون گند میره بالا

از بس زباله ریختن!!! تو پیاده روش ماشین پارک کردن و موتورها رد میشن

و ...

/ ایرانی هستی از این کارها نکن وگرنه ادعا نکن