-
دلم یه خنده میخواد به همون سادگی
سهشنبه 23 دی 1393 08:20
وقتی دو -سه ساله بودم تلویزیون یک کارتون میداد به اسم دکتر دودو (بهش میگفتن دکتر چکشی) فکر کنم کمتر کسی پیدا بشه که این کارتون رو یادش باشه(: یک عروسک انگشتی و دستی بود که یک چکش داشت مجری برنامه هم اقای ایرج طهماسب یا همون آقای مجریه تو کلاه قرمزی بود. راستش تنها چیزی که باعث میشد این کارتون رو ببینم چکش دکتر دودو...
-
بهشت همین زمین بود تا وقتی ...
یکشنبه 21 دی 1393 13:20
اگه بهتون بگن بهشتی وجود نداره چی میگید؟! ما بهشت رو از بین بردیم در زمان های دور زمین بهشت بوده همان بهشتی که بهمون وعده داده شده به همون زیبایی نمیدونم قران رو قبول دارید یا نه اگر قبول دارید باید اینو بفهمید . برای حرفم مدرکم دارم خداوند در آیه 30 سوره بقره چنین می فرماید : « وَ إِذْ قَالَ رَبُّک لِلْمَلَئکَةِ إِنى...
-
یک ادم چطور آدم آهنی میشود
یکشنبه 21 دی 1393 11:10
وقتی پنج سالم بود تازه دعوای مامان و بابا شروع شده بود هر روز جنگ و سر صدا بود یادمه بابا همینجوری که نشسته بود و تکیه داده بود به دیوار سرش رو به دیوار میکوبید اونقدر از صدای کوبیدنش ترسیدم که نکنه کله بابا بترکه و ... با مغز کوچیکم نفهمیدم چیکار کنم فقط چون بابام چشاش بسته بود یواش رفتم و دستم رو گذاشتم اون نقطه از...
-
به هر طرف رو میکنم راه رهایی باز نیست
یکشنبه 21 دی 1393 08:19
روزهای بدی رو میگذرونم هرچی فکر میکنم نمیفهمم فلسفه این زندگی چیه یه وقتایی واقعا فکر میکنم تفکراتم شبیه "کارو" شده |: این دیگه واقعا افتضاحهه اگر به روح اعتقاد نداشتم خودکشی بهترین انتخاب بود. ولی الان فقط یک راه پیش رو دارم اونم زندگی کردنه تا وقتی بمیرم زیاد در مورد فلسفه زندگی با من بحث نکنید که ممکنه از...
-
این چه معنی میده
شنبه 20 دی 1393 13:55
خواب دیدم مشهدم و دارم تو خیابونای مشهد راه میرم این صدا هم با حزن زیادی از سمت حرم می اومد ای حرمت ملجا درماندگان رسیدم به یک جایی که یک تپه بلند داشت یکهو یک سوار با عمامه سفید و لباس سفید و محاسن انبوه و سفید که یک مقداریش خاکستری بود دیدم. اون بالای تپه ایستاده بود با خودم گفتم یعنی کی میتونه باشه. شاید امام زمانه...
-
چگونه با ادم بیشعور رفتار میکنم
سهشنبه 16 دی 1393 14:44
بعضی ها رو باید گرفت با چکش زد تو مخشون ، مخشوون از وسط دو نیم بشه بعد با تریلی از روشون رد شد بعد با کاردک جمعشون کرد انداخت تو کوره تا تبدیل به خاکستر بشن و بعد خاکسترشون رو تو اسید حل کرد بعد محلول بدست امده رو در عمق سی کیلومتری زمین دفن کرد . منتها چون دلم نمیاد از گناهشون میگذرم یکی اون اب قند رو بده به من فشارم...
-
روشنفکرای گوزوووو (:
سهشنبه 16 دی 1393 14:11
الان بدون شک خیلی ها فکر میکنند من خیلی بی ادبم و حتی ممکنه ناراحت بشن که البته بهشون حق می دم فکر باز به این میگن((: داشتم به حرفای یک ادم به اصطلاح روشنفکر فکر میکردم که شدیداً به محبت بدون توقع اعتقاد داره و در این راستا لاف های زیادی میزنه که البته پر واضح هست که از مرتبه لاف بالاتر نمیره گاهی اوقات هم میشه که در...
-
چلمنگی هم مُد شده
دوشنبه 15 دی 1393 10:08
قدیم ها وقتی میخواستن بگن کسی خیلی چلمنگه میگفتن بلد نیست شلوارشم بکشه بالا ولی ظاهرا چلمنگی مُد شده ادم حالش بهم میخوره
-
کاش میتونستم بدزدمش- حرفای کودک درونم
دوشنبه 15 دی 1393 08:32
مجری: پسرخاله چرا انقدر ناراحتی؟ پسرخاله: امروز یه بچه رو دیدم داشت سر چهارراه گل میفروخت مجری: از دیدن اون بچه ناراحت شدی؟ پسرخاله: نه مجری: پس چی ناراحتت کرده؟ پسرخاله: همین دیگه،از این ناراحتم که فهمیدم دیدن اینجور بچه ها انقدر واسم عادی شده که دیگه ناراحتم نمیکنه فکر کنم برای منم دارند عادی میشن مثل قبل ناراحت...
-
سرمای بی فایده
شنبه 13 دی 1393 09:25
هوا سرده ولی هیچ برف و بارونی نمیاد سرمای هوا واقعا اذیتم میکنه. کاش حداقل یک برفی بارونی بیاد هوا تمیز بشه. پست قبلیم خیلی طولانی بود!!! چرا یک ذره شده |:
-
همسر آینده خاله ریزه
چهارشنبه 10 دی 1393 07:58
من بلاخره همسر آیندم رو پیدا کردم تو یک فروشگاه باهاش آشنا شدم در واقع ایشون فروشنده یک فروشگاه بود ما با هم بیرون رفتیم رفتیم یه جا که یه عالمه رودخونه داشت و خیلی هم سرسبز بود . منتها اسمشو نمیدونم لحظات خوبی با هم سپری کردیم تا اینکه من از خواب بیدار شدم مرسی که سر کار رفتید . با این کار باعث شادی روحی من شدید. این...
-
اگه میتونستین یه مناسبت به تقویم اضافه کنید.اون چی بود؟
دوشنبه 8 دی 1393 10:04
به نظرتون چه مناسبتی جاش تو تقویم خالیه و اگه میتونستید به تقویم اضافه میکردید.
-
خاله تهی
دوشنبه 8 دی 1393 08:56
کلا چیزی که من دوست داشته باشم وجود نداره چون هر وقت چیزی رو دوست داشتم ازم گرفتن یه وقتایی خیلی تلاش میکنم از حالت خنثی بودن در بیام مثلا چیزی که میخرم رو دوست داشته باشم. یا چیزایی که بدست اوردم رو ولی خیلی زود خسته میشم. یه وقتایی فکر میکنم دیگه هیچ ارزویی ندارم همچی پوچ میشه . اصلا ادم وقتی ارزویی نداره و نمیخواد...
-
یک بازی
یکشنبه 7 دی 1393 11:54
اگه یک شخص از افراد دولتی بودی و قدرت این رو داشتی که قانونی رو وضع کنی که برای کشورت مفید باشه چه کارهایی میکردی من چندتا از چیزایی که به ذهنم رسیده رو نوشتم. شما هم بگید اگر من دولت بودم مالیات کالاهای لوکس و وارداتی رو شش برابر میکردم و عوض اون مالیات رو از کلیه کالاهای ضروری مثل مواد غذایی مصرفی خانوارها به طور کل...
-
مرده شور اون دلت رو ببرند
یکشنبه 7 دی 1393 11:09
طرف سال میاد و میره دو رکعت نماز نمیخونه یک صفحه قران نمیخونه روسری به جهنم !!! پر و پاچش رو تمام اهل محل هم دیدن اصلا همه این کارها به درک !! ملت از زبونش و تهمت هاش در امون نیستند بعد پا میشه با پول قرضی و دزدی میره مکه !!! بعدم میگه ایمان به خدا به دلههههههههه مرده شور اون دل رو ببروند لامصب !!! کدوم ایمان - کدوم...
-
خاله ریزه یا خاله پهلون (((:
چهارشنبه 26 آذر 1393 09:02
عاقا من با این که خیلی خجالتیم بعضی وقتا که عصبانی میشم یه حرکتی از خودم نشون میدم که همه تعجب میکنند. یعنی ها . فقط ببینم یکی داره حقم رو میخوره یا از خوب بودنم سوء استفاده میکنه نگاه نمیکنم طرف رئیس جمهوره !!! نگاه نمیکنم چه قد و هیکلی داره شده با یک مرد نعره قول سیبیل بناگوش در رفته دعوا کردم چرا ؟ چون نوبت رو...
-
خره شرککککککککککککک
سهشنبه 25 آذر 1393 12:47
همکاره مثل خر تو قیافست اگه می دیدم نمی فهمه میگفتم لابد شعور نداره بفهمه ولی وقتی با خودش همنجوری که با من رفتار کرد رفتار میکنم بهش بر میخوره بهش بر بخوره . اصلا تقصیر منه که خیلی وقتا به روم نیاوردم خیلی جالبه که من فقط یک کلمه گفتم کار نداری خدافظ . اونم زنگ زد و گفت خیلی بی ادبی داشتم حرف میزدم |: تازه نمیدونه...
-
چه روز خوب و پر ارامشی
سهشنبه 25 آذر 1393 11:12
امروز حس خوبی دارم شاید یکی که نمیدونم یه جایی برام دعا کرده
-
منم میتونم بدجنس باشم - خنده شیطانی حتی
دوشنبه 24 آذر 1393 14:09
خیلی وقته از دست یکی از همکارام ناراحتم خیلی سعی کردم کوتاه بیام ولی رفتاراش واقعا داغونه !!! مثلا وقتی از کسی بدش میاد توقع داره منم ازش بدم بیاد و باهاش دشمن بشم و سر سنگین رفتار کنم ولی اگر من از کسی بدم میاد اون خیلی راحت و خوب برخورد میکنه یه رفتار دیگش اینه که ما ساعت ناهاری با هم میریم . من طبقه اولم و اون سوم...
-
من و خستگی هام
دوشنبه 24 آذر 1393 10:17
داشتم فکر میکردم همه ادم های بدبخت پوستشونم کلفته درست مثل من !!! شاید هزاران بار با مرگ روبرو شدم مثل همون وقتی که با دوچرخه ترمز بریده رفتم سمت نرده پشت بوم و نرده کنده شد ولی من اونجا گیر کردم یا مثل وقتی که اون ماشین با سرعت زیاد اومد سمتم و من یه ثانیه زودتر رفته بودم عقب یا مثلا پرت شدن اون ضبط صوت رو سرم یا...
-
زمستون برای تو قشنگه پشت شیشه ...
سهشنبه 18 آذر 1393 12:28
خاله ریزه از سرما بدش میاد یعنی متنفره چیکار کنم اینقدر سرمایی نباشم !!! تازه هنوز اوج سرما مونده !!!!!!!! ای خداااااااااااااا امسال این سرمایی بودنم تشدید شده !!!! اینجور مواقع خدا رو شکر میکنم که سید نیستم چون میگن جهنم سید ها سرده
-
مکالمه بین دو همکار (((:
دوشنبه 17 آذر 1393 09:56
همین الان مینا (یکی از همکارام) داشت به اون یکی همکارم ندا عکسای دوستاشو نشون میداد این وسط یکی از دوستاش با شوهرش عکس داشت ندا برگشته میگه وای چه شوهر زاقارتی داره یهو مینا میگه خفه شو بابا شوهرش فامیلمونه |:
-
خاله ریزه و حوض نقاشی
دوشنبه 10 آذر 1393 10:37
اول این شکلی بود (: بعدش این شکلی شد اخرشم این شکلی شد قراره دوتا ماهی قرمز خوشگل و کوچولو هم بندازیم وسط حوضمون
-
بدم میاد از ادم گدا صفت
شنبه 1 آذر 1393 13:24
این ابدارچیمون که قبلا ذکر خیرش رو گفتم یادتونه؟؟؟ اومده میگه کارت های استخرت رو که شرکت داده بده به من |: البته این بار اولش نیست!!!! هر سری یه جورهایی از این و اون گدایی میکنه یک سری برنج ، یک سری عیدی ، یک سری پول .... عاقا من دارم تو این شرکت کار میکنم تو هم داری کار میکنی بابتشم حقوق و مزایا میگیریم!!! تازه اگه...
-
خخخخ
سهشنبه 27 آبان 1393 07:37
هم شیر آب شرکت چشم الکترونیکی داره هم شیرآب دانشگاه برا همین یه وقتایی تو خونه ام و حواسم پرته دستم رو مایع که میزنم میگیرم زیر شیرآب و منتظر میشم خودش باز بشه ولی لعنتی مگه باز میشه لا اله الله . اگه چشم الکترونیکی داشت میزدم چشاش رو در میاوردم که من رو معطل نکنه پیر بشم چه الزایمری میگیرم خدا کنه در همین عنفوان...
-
وقتی تند تند آپ میزارم
دوشنبه 26 آبان 1393 15:43
حال عمومیم خوبه ولی حال خصوصیم افتضاحه من که نمیدونم حال عمومی چی هست ولی فکر میکنم حال خصوصی مربوط به روحیه و اونچیزای درونی ادما میشه وقتایی که حال خصوصیم بده خیلی زیاد مینویسم و ممکنه این وسط چرندیات زیادی هم بگم
-
...
یکشنبه 25 آبان 1393 14:50
اینجا همه چیز خوب است کاره جدید خوب است اوضاع خوب است از همه مهمتر! همکارا خوبند ولی همه چیز به شدت ملال اور است اوم! فکر کنم یه جای کار میلنگه ؟! من از کی نسبت به همچی ناراضی شدم؟ انگار احساس رضایتم رو جایی جا گذاشتم یا شایدم یکی ازم دزدیده باشدش یه جایی که برای اولین بار حسرت خوردم . یه جایی تو مرز کودکی و بزرگ سالی...
-
برداشت غیر آزاد
یکشنبه 25 آبان 1393 12:57
خیلی بدم میاد از اینکه کسی با رفتاراش بخواد بگه از حرف یا کارام ناراحت شده چون خودم اصلا اینطور نیستم !!! اگه از کسی ناراحت باشم مستقیم میگم !!! مگه این که بدونم اون ادم با من صادق و رو راست نیست. اصلا اگر هم یه وقت بفهمم کسی قصد داشته با کاراش چیزی به من بفهمونه کاملا برعکس عمل میکنم |: در حقیقت من عادت ندارم به این...
-
حال گرفته من
سهشنبه 20 آبان 1393 16:23
حالم خیلی گرفتست اصلا چرا هیچی نباید طبیعی باشه !!! یه جورهایی هیچی براساس منطقش پیش نمیره مثلا این که من بعد از 9 سال کار کردن تو محیط اداری هنوز اجتماعی نیستم و روابط عمومی قویی ندارم اذیتم میکنه اونم خیلی زیاد !!! مخصوصا تو مواجهه با افرادی که نمیشناسمشون و قراره رو در رو حرف بزنم یا افرادی که بلد نیستم حرفاشون رو...
-
عجب گیری کردیم
شنبه 17 آبان 1393 15:27
ابدارچی واحدمون بدجور سربه سرم میزاره حالا خوبه من اصلا محلش نمیدم و هرکاری میکنه ندید میگیرم اصلا کاری به این ندارم که میگه مثل خواهر خودم دوستت دارم و از این حرفا بلاخره همکار بودن هم یک حدودی داره البته تنها من نیستم که از خل بازی های این اذیت میشم !!!! بقیه هم به نظرشون کارهاش زشت و مسخره است بدبختی اینه که من...