-
کاش طور دیگری بود
یکشنبه 11 آبان 1393 15:19
داشتم فکر میکردم شاید خیلی ها نماز بخونند ولی کسی نیست که نماز رو به پا داره همه ما وقتی کاری رو انجام میدیم فقط به فکر ظاهرشیم و به عمق معناش فکر نمیکنیم اصلا تاحالا دقت کردید وقتی که تو شب قدر چراغ ها رو خاموش میکنند چرا قران رو مقابل دیدگانشون قرار می دن ؟؟؟ اصلا اون موقع که چشم چشم رون نمیبنه ؟؟؟ چه دلیلی داره...
-
خاله ریزه سنجد می شود
چهارشنبه 7 آبان 1393 13:12
واحدم عوض شد کارم هم عوض شد فرستادنم واحد نشریه کلا هرجا میرم یه سری کار جدید یاد میگیرم شدم مثل سنجد که هر دقه یه جاست تا همین دیروز هم سیستم نداشتم و نمیتونستم بیام نت ولی خب امروز یه سیستم بهم دادن
-
من و تاب بازی (:
سهشنبه 22 مهر 1393 16:19
تاب تاب عباسی خدا من رو نندازی و به این ترتیب من روزهایی زیادی رو تاب اوردم بدون این که بیافتم خدایی که همراه لحظه های بی تابی من بود تا همه سختی هارو تاب بیاورم خودم نوشت بود نظرتون چیه- خیر سرم زودی رفتم واکسن انفولانزا که مریض نشم !! بعد از همون موقع انفولانزا گرفتم
-
خاله ریزه مونده سرِ چند راهی
چهارشنبه 16 مهر 1393 13:08
همین الان یه وضعیتی پیش اومد که رفتم پیش مدیر منابع انسانیمون و هرچی تو این چندساله تو دلم مونده بود گفتم البته نه مثل ادم |: همونجوری که حرف میزدم اشک میریختم هیچی دیگه قرار شد کارم عوض بشه + برخوردش خوب بود- برخورد مدیر منابع انسانیمون رو میگم _ برعکس اونی که من میگفتم و برعکس تصوراتم شرمنده شدم حتی نمیدونم چی پیش...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 16 مهر 1393 10:21
رقصیدن اینوووووووو خخخخخخخخخخ
-
عزیزترینم
چهارشنبه 16 مهر 1393 09:48
مصریان باستان اعتقاد داشتند که پس از مرگ از آنها تنها دو سوال پرسیده می شود: آیا شادی را یافتی؟ آیا شادی را آفریدی؟ میگفت وقتی من مردم و شما اومدید سر قبرم دایره دنبک بزنید عموی عزیزترینم نمیخواست هیچ کس به خاطر رفتنش ناراحت باشه- میخواست همیشه ما رو شاد ببینه خودش با پای خودش رفت بیمارستان و به کسی هم نگفت که مبادا...
-
نگرانی های ما - نگرانی های اونا
دوشنبه 14 مهر 1393 09:04
روزنامه کیهان مورخ 93/7/14 مشاور وزیر کشور از افزایش بانوان با سواد اعلام نگرانی کردن !!! البته دلیلشونم بیان کردن طبق استدلال های باحال ایشون امار ازدواج پایین اومده - امار طلاق هم بالا رفته - که همشم به خاطر باسواد شدن بانوانه(((: مشاور اعظم !! تویی که مشاور وزیری اون چیزی که امار ازدواج رو پایین آورده "بی...
-
سنگ صبور من - خخخخخخخخخخ
شنبه 12 مهر 1393 12:59
فامیل دور: من آخرش با یخچال ازدواج می کنم! وقتی خوشحالی میری در یخچالو وا می کنی! وقتی ناراحتی میری در یخچالو وا می کنی! وقتی کسلی میری در یخچالو وا می کنی! داری با تلفن حرف می زنی میری در یخچالو وا می کنی! وقتی نمیدونی چته میری در یخچالو وا می کنی! آخه موجودم انقد سنگ صبور!!؟!!!انقد محترم؟انقد با حوصله؟انقد با...
-
بیایید گوسفند درونمان رو قربانی کنیم
شنبه 12 مهر 1393 11:52
بیایید گوسفند درونمان را قربانی کنیم هر ادمی یه گوسفند درون داره (همون تفکرات اشتباهی که از ادم گوسفند میسازه . من ازش به گوسفند درون تعبیر میکنم) مثل همون کودک درون که هر از گاهی باعث میشه شیطنت هایی بکنیم ولی این گوسفند درون بودنش اصلا خوب نیست بیایم امسال عید قربان گوسفند درونمان رو قربانی کنیم !!! اینم ببینید...
-
هیچگاه آسایش
شنبه 12 مهر 1393 11:26
دوستم را بعد از چند سال دیدم … از زندگیش پرسیدم و اینکه ازدواج کرده یا نه؛ گفت آره؛ پرسیدم با کی؟ ! گفت ویشکا آسایش رو می شناسی؟ ذوق زده گفتم آره؛ گفت من با خواهرش ازدواج کردم؛ اسمش هست “ هیچگاه آسایش " خخخخخخخخخخخخخ خودم که خیلی خندیدم
-
خاله ریزه و تفکراتش
شنبه 12 مهر 1393 09:51
یادم میاد پارسال شب قدر رفته بودم مسجد یهو یه بچه کتاب قرآن رو اشتباها انداخت زمین یه خانومه بلند شد و بدو رفت زدش و دعواش کرد و شروع کرد به بحث کردن با مادر بچه البته اون خانوم خودشم حواسش نبود و تو همین حین دویدن چندتا جانماز که اون ها هم روشون قران و ایت الکرسی و نوشته بود و کتاب دعای من رو و خیلی چیزای دیگه رو له...
-
هیییییییییییییییییییی
چهارشنبه 9 مهر 1393 13:06
دلم یه خبر خوش می خواد یه چیزی که من رو از این حال و هوا در بیاره خیلی وقته چیز خوشحال کننده ایی نشنیدم
-
خخخخخخخخخخخ - خیلی باحالهههههه - بخونید!!! من که کلی خندیدم
چهارشنبه 9 مهر 1393 11:38
پسرعمه: آقای مجری شما منو بیشتر دوس داری یا ماشین عباس آقا رو؟ مجری: معلومه که تورو بیشتر دوس دارم... پسرعمه: خب خدارو شکر! مجری: چطور مگه؟ پسرعمه: هیچی...زدم ماشین عباس آقا رو ترکوندم نگران بودم نکنه بخاطرش منو دعوا کنی! مجری(با عصبانیت): بله!؟ زدی ماشین اون بنده خدا رو ترکوندی!؟ پسرعمه: یه اشتباه محاسباتی بود،کبریت...
-
خخخخخ . اگه تونستی این رو بخونی
دوشنبه 7 مهر 1393 11:36
خدایی این ژاپنی ها چقدر مخند
-
اینجا ایران است !!!
یکشنبه 6 مهر 1393 14:47
به موتوری میگی اینجا پیاده روست میگه اینجا ایرانه نه داداشه من اینجا یه زمانی ایران بوده !!! اما الان از دست شما بی فرهنگ ها داره میشه ویران): الکی ادعای ایرانی بودن نکنید که ایرانی واقعی نمیخواد ابروی کشورش بره سرش بره نمیزاره بگن ایران یه سری ادم داره که وحشی اند و از شهرشون گند میره بالا از بس زباله ریختن!!! تو...
-
خرههههه خیلی بهترهههه
یکشنبه 6 مهر 1393 13:26
به بعضی راننده ها هم بایست گفت برو سوار خر شو !!! تو که نمیدونی چطوری برونی حداقل اون خرهه میدونه چطوری بره
-
اینجا کویته ؟؟؟ نه بابا اینجا کافی نته
چهارشنبه 2 مهر 1393 12:31
امروز خیلی راحت یه چُرت مشتی زدم رئیس ها نیستن. همشون رفتن همایش(همون بخور بخور ) و اینجا امروز یک کافی نت به همراه کافی شاپش دایره
-
یه ضرب المثل جدید یاد بگیرید (((:
دوشنبه 31 شهریور 1393 12:56
تاحالا دوستی خاله ریزه شنیدید ؟؟؟ اگه نشنیدید باید بگم بر عکسه دوستیه خاله خرسه است با همکارم داشتیم راه میرفتیم که یکی یک تبلیغ گرفت سمتمون برگشت گفت من دلم نمیاد تبلیغات رو از اینا نگیرم حتی بدردم هم نخوره میگیرم و میندازم دور!عاقا تبلیغو گرفت و دو قدم اون ورتر پرت کرد زمین من هاج و واج . فکر این که اونی که هزینه...
-
برین کنار براتون خر آوردم
دوشنبه 31 شهریور 1393 11:18
بشتابید !!! بشتابید !!! براتون خر اوردم تو زندگی اگه میخوای موفق باشی باس خرت بره... خرت بیاد... خرشانس باشی... خرخون باشی... خرپول باشی... خرت برو داشته باشه... اصن میزان خوبی این خر (که در درون آدم هستش) با خوشبختی اون فرد رابطه ی مستقیم داره!! از قضا، خر ما از کرگی دم نداشت!!! خر شما چطور؟!
-
یک روز در کاخ باشکوهمان
شنبه 29 شهریور 1393 12:00
پنجشنبه با سرورمان رفتیم کاخ همایونی سمت راستی دست منه . و چپی هم دست سرورمان ( دوست جونی خودم) اینم مسند صدارتمونه .میخواستیم جلوس اجلال کنیم منتها انقدر شلوغ بود و مردم از اکناف و اطراف برای استقبالمان هجوم میاوردن و هی عکس مینداختن ما هم که از عکس خوشمون نمیاد. تصمیم گرفتیم تخت رها نموده و جهت بازدید به نقاط دیگه...
-
توطئه همکارا
سهشنبه 25 شهریور 1393 14:49
قرار شد مربی این دوره اسپنینگ(دوچرخه ثابت) پگاه خواهر پوریا باشه دلم واسه سمیرا( مربی قبلی ) میسوزه چند وقت از شروع کلاسها میگذشت . تقریبا همه همکارا و خانوم های دیگه ثبت نام کرده بودند. ولی کسی سر کلاس نمی اومد. این قضیه برام عجیب بود !!!برا چی کلاس اینجوری شده بچه ها ثبت نام کردند ولی نمیان دیروز بلاخره متوجه شدم...
-
جوک
یکشنبه 23 شهریور 1393 15:40
یارو مشهدیه زنگ میزنه به پذیرش هتل میگه: تو رو خدا سریع بی ین ! با زنم دعوام رفته! حالا مخه خودشه از پنجره بندزه بیرون! پذیرش: ببخشید، اما این یه مسئله کاملا شخصیه و خانوادگیه!! مشهدیه میگه: نه ! پنجره وا نمره یره! این که به هتل مربوطه ! حالا خوبه لایکمون افتاده دست شما . اگه روزیمون دست شما بود که تاحالا از گشنگی...
-
خاله ریزه بدون کارت ملی):
یکشنبه 23 شهریور 1393 10:21
کارت ملیم گم شده اخه چرا درست وقتی که شدیدا بهش نیاز دارم باید گم بشه الانم کلی دنبالش گشتم اگه یه کارت ملی پیدا کردید خبرم کنید دعا کنید پیدا بشه !!! چون تمام کمدم و خونه رو زیر و رو کردم
-
یک کلاه کاسکت ناقابل ):
شنبه 22 شهریور 1393 14:09
یکی از همکارامون با موتور تصادف کرده الانم تو کماست چون سنش بالاست امیدی به زنده موندنش نیست دیروز هم تلویزیون داشت یه برنامه نشون میداد که یه عده جون یه جا رو به عنوان پیست موتور سواری انتخاب کرده بودند و اونجا تمرین میکردند و همشم از نبود امکانات می نالیدند. منم داشتم نگاه میکردم و نمی دونستم قراره چی نشون بدن که...
-
حاله من
شنبه 22 شهریور 1393 13:34
گر چه نزد شما تشنه ی سخن بودم کسی که حرف دلش را نگفت من بودم دلم برای خودم تنگ می شود آری همیشه بی خبر از حال خویشتن بودم نشد جواب بگیرم سلام هایم را هر آنچه شیفته تر از پی شدن بودم چگونه شرح دهم عمق خستگی ها را ؟ اشاره ای کنم انگار کوهکن بودم
-
کلاس حل تعارض بین فردی
شنبه 22 شهریور 1393 10:15
برداشتند کلاس حل تعارضه بین فردی واسه ما گذاشتند!!! نمیدونند ما خودمون این کاره ایم تعارض حل میکنیم در سه سوت ادم بایست وقتی با یکی تعارض پیدا میکنه خیلی ریلکس عمل کنه . یه دمپایی خیس برداره صاف بکوبه تو دهنش که اون طرفم قشنگ یاد بگیره بحث بی بحث . بایست بگه چشم تا کلاسی دیگر شما را به خدای ممنان میسپارم
-
وقتی خاله ریزه به پیک نیک می رود
سهشنبه 18 شهریور 1393 14:26
پنج شنبه هفته گذشته با ابجی ها رفتیم پارک بانوان ساعت هشت اونجا بودیم و صبحونمون رو اونجا خوردیم عاقا همچین که ما مانتو روسری در اوردیم تو بلند گو گفتند بانوان گرامی لطفا در سراسر بوستان حجاب اسلامی را رعایت فرمائید. ما رو میگی کارد میزدی خونمون در نمیومد و همچین عصبانی شده بودیم که دود از کلمون بلند میشد. هیچی دیگه...
-
وقتی خاله ریزه کوچک بود
دوشنبه 17 شهریور 1393 13:47
یادمه وقتی پنج یا شش سالم بود گاهی اوقات که حوصلمون خیلی سر می رفت. میرفتیم خِره باباهه رو میچسبیدیم که ما حوصلمون سر رفته و اینا و بعد مجبورش میکردیم یه دهن اواز بخونه (((: اونجایی که ضبط صوت تو خونمون جزو لوازم لهو و لعب و محسوب میشد و کاملا قدغن بود . ما اون حس علاقه به به هنر موسیقی رو اینجور اغنا میکردیم. هیچی...
-
یه شروع دوباره
دوشنبه 17 شهریور 1393 13:14
سلاممممممممممم من اینجام اینجا خونه جدیدمه