خاله ریزه و بیل سحر آمیز
خاله ریزه و بیل سحر آمیز

خاله ریزه و بیل سحر آمیز

خخخخخخخخخخخ - خیلی باحالهههههه - بخونید!!! من که کلی خندیدم

پسرعمه: آقای مجری شما منو بیشتر دوس داری یا ماشین عباس آقا رو؟
مجری: معلومه که تورو بیشتر دوس دارم...
پسرعمه: خب خدارو شکر!
مجری: چطور مگه؟
پسرعمه: هیچی...زدم ماشین عباس آقا رو ترکوندم نگران بودم نکنه بخاطرش منو دعوا کنی!
مجری(با عصبانیت): بله!؟ زدی ماشین اون بنده خدا رو ترکوندی!؟
پسرعمه: یه اشتباه محاسباتی بود،کبریت انداختم تو باکش میخواستم ببینم از اگزوزش آتیش میاد بیرون یا نه!
مجری: مثلاٌ اگه آتیش میومد بیرون چی میشد!؟
پسرعمه: من خوشحال میشدم!
مجری: خدایا یه قدرتی به من بده این بچه رو نزنم!
پسرعمه: خدایا یکم بیشتر بهش قدرت بده،هنوز نمیدونه خود عباس آقا هم تو ماشین بود!


نظرات 1 + ارسال نظر
بوسه ی زندگی چهارشنبه 9 مهر 1393 ساعت 23:06 http://kisslife.blogsky.com

فدای خنده ات
خندون باشی قشنگم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.