خاله ریزه و بیل سحر آمیز
خاله ریزه و بیل سحر آمیز

خاله ریزه و بیل سحر آمیز

حال گرفته من

حالم خیلی گرفتست

اصلا چرا هیچی نباید طبیعی باشه !!! یه جورهایی هیچی براساس منطقش پیش نمیره

مثلا این که من بعد از 9 سال کار کردن تو محیط اداری هنوز اجتماعی نیستم و روابط عمومی قویی ندارم اذیتم میکنه

اونم خیلی زیاد !!!  مخصوصا تو مواجهه با افرادی که نمیشناسمشون و قراره رو در رو حرف بزنم یا افرادی که بلد نیستم حرفاشون رو خوب جواب بدم

داشتم یه مصاحبه رو تو سیستم پیاده میکردم یارو از هر دوتا کلمه یکیشو توپوق میزد ولی با اعتماد به نفس کامل تا اخرش رو گفت. خدایا چی میشد منم اینجوری بودم . این کمترین چیزیه که یکی ازت میتونه بخواد.

اصلا من قهرم

نظرات 4 + ارسال نظر
ابوالفضل شنبه 24 آبان 1393 ساعت 02:15

تو میتونی تلاش کن

خیلی تلاش کردم ولی هیچ کس متوجه این عذاب من نمیشه
چون برعکس همیشه تو محیطی بودم که اداری بوده و روابط عمومی بالا میخواسته

شاملو میگه:

لمس تن تو

شهوت است و گناه

حتی اگر خدا عقدمان را ببندد...

داغی لبت جهنم من است

حتی اگر فرشتگان سرود نیکبختی بخوانند...

هم آغوشی باتو,هم خوابگی چرک آلودی ست

حتی اگر خانه خدا خوابگاهمان باشد...

فرزندمان,حرام نطفه ترین کودک زمین است

حتی اگر تو مریم باشی و من روح القدس...

خاتون من!

حتی اگر هزار سال عاشق تو باشم,

یک بوسه

یک نگاه حتی,حرامم باد!

اگر تو عاشق من نباشی...

بوسه ی زندگی سه‌شنبه 20 آبان 1393 ساعت 19:57 http://kisslife.blogsky.com

تو خیلی خوب جواب میدی ... ارتباط برقرار کردنت هم خوبه ... این حس درونی تو نسبت به اجتماعی شدن و ارتباط برقرار کردن با افراد ناشناسه که این حس رو برات به وجود میاره و مانع حس رضایت و پیشرفت توی این موضوع میشه ... وگر نه تو خیلی خوب حرف میزنی و جواب میدی این یعنی خیلی خوب تواناییش رو داری ... به تواناییت اعتماد داشته باش و باور ...

میگم یک سرچم توی ذهنت به برقراری ارتباط با دیگران مخصوصا ناشناس ها بزن ، مخصوصا حرفهایی که تو ذهنت برده بودن ، مثل این جمله که میگفتن " با غریبه ها حق حرف زدن نداری " ... رو اینا هم کار کنی تو حس درونیت کمک میکنه تا ازش خلاص بشی

خب من کلا با غریبه ها سخت صحبت میکنم
مخصوصا اگه جدی و رسمی حرف بزنند منم بیشتر خجالت میکشم
با اقایون شرکت هم فقط سلام و علیک میکنم وقتی یکم بیشتر حرف بزنند و من ندونم چی جواب بدم سرخ و کبود میشم از خجالت و تپش قلب شدید میگیرم و میترسم که متوجه این کم رویی من بشند.

Haamed سه‌شنبه 20 آبان 1393 ساعت 18:04 http://www.diman.blog.ir

من در رویارویی با مردم جدید مشکلی ندارم. نمیتونم حق خودم رو از مردم بگیرم. از خانواده بگیر تا مردم و اجتماع.
و این خیلی بده.

اتفاقا من برعکسم
یعنی شدیدا نسبت به حق و حقوقم عکس العمل نشون میدم
با این که خجالتیم ولی اگه شده با لکنت زبون هم حرفم رو میزنم
البته این رو بگم که تو اون لحظه چون عصبانیم میتونم حرف بزنم وگرنه اروم که میشم همش به کارم فکر میکنم که چقدر زشت بوده که با تندی حرف زدم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.