خاله ریزه و بیل سحر آمیز
خاله ریزه و بیل سحر آمیز

خاله ریزه و بیل سحر آمیز

من و خستگی هام

داشتم فکر میکردم همه ادم های بدبخت پوستشونم کلفته

درست مثل من !!! شاید هزاران بار با مرگ روبرو شدم

مثل همون وقتی که با دوچرخه ترمز بریده رفتم سمت نرده پشت بوم و نرده کنده شد ولی من اونجا گیر کردم

یا مثل وقتی که اون ماشین با سرعت زیاد اومد سمتم و من یه ثانیه زودتر رفته بودم عقب

یا مثلا پرت شدن اون ضبط صوت رو سرم یا  افتادن از رو چارپایه و ...

اوم خیلی زیاد بود. کلا بدم نمیاد تو این مسئله چشم بخورم ((:

این مردن در یک روز بهتر از مردن در روزهای متوالیه

من از مرگ نمیترسم. ادم  خیلی خوبی هم نبودم ولی کلا بدبختی های زیادی کشیدم.

فکر نکنم عدالت خدا اجازه بده برم جهنم. چون تمام مدت خودم رو تو جهنم حس کردم

من برای خوب بودن تلاش زیادی کردم ولی خب بعضی وقتا نتیجه اونچیزی نیست که براش تلاش کردی

فکر کنم ادم وقتی همه ارزوهاش پوچ از اب در بیاد و تموم بشه مرگ براش میشه یه ارزو

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.