خاله ریزه و بیل سحر آمیز
خاله ریزه و بیل سحر آمیز

خاله ریزه و بیل سحر آمیز

بعضی ترس ها مثل این

اون اوایل که واحدم عوض شده بود خیلی از رئیسم میترسیدم

ترجیح می دادم تو شرکت نباشه

همش میترسیدم مثل رئیس قبلی رفتار کنه و هی ایراد بگیره .

مخصوصا این که ظاهرشم یه ابهت خاصی داره

حتی یک بار که نبود اونقدر خوشحال بودم که وقتی اومد وقتی پرسید خوش گذشت نبودم من نیشم تا بناگوش باز شد و نتونستم بگم نه . قشنگ معلوم بود خیلی خوش گذشته بود. بهش برنخورد

الان خیلی وقته که اون احساس ناراحتی رو ندارم

دقیقا برعکس اونچیزی هست که به نظرم میومد

نظرات 3 + ارسال نظر
سمیرا نامجو یکشنبه 28 دی 1393 ساعت 08:13 http://tehran65.blogfa.com/

خیلی خوبه که آدم نسبت به رییسش دیدش خوب باشه و ازش

نترسه ..ببین :

من با اینکه داداشم رییسمه ولی گاهی ازش خیلیییی میترسم

وقتی جذبه دار هاااااااا البته

آره خیلی خوبه !!! من چون رئیسای خیلی بدی داشتم بیشتر تفاوتش رو متوجه میشم.

چقدر باحاله که رئیست داداشته

بوسه ی زندگی شنبه 27 دی 1393 ساعت 19:36 http://kisslife.blogsky.com

خداروشکر


هزار مرتبه و هزاران مرتبه دیگر هم شکر

Haamed شنبه 27 دی 1393 ساعت 10:19

من آرزو داشتم هیچ وقت نباشه.
خوبه نفرین من گرفت. با پسر و دخترش تو ماشین بود وقت برگشت، ماشینش چپ شد فقط خودش مرد.

نه رئیس من خیلی خوبه
اونقدر که ادم تو نبودنش دلش واسش تنگ میشه

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.